در گلوگاه زنبق
هفت میشوم
روی تخت معاینه
و آزادی بوی ماده ضدعفونی میدهد
باز میكنم.بازو بازتر
بایدگشوده شوندپنجره های این اتاق
تا آن پرده عتیقه
وزیدن بگیرددرآسمان نگاهت
متری چند؟
چندخاطره می ارزد؟
این پرچم پاره بهای آن آزادی ست؟
حراج میشوم
روی تخت خواب جهان
و دستی شبیه كهكشان كه دور میزند
تمام خواستنم را
آه خسته ام آقای دكتر
آسمانم درد میكند
ابرهایم ورم كرده اند
دچار سرگیجه سیاره ها شده ام
راحتتان كنم
خداراآبستنم
آه دكترعزیز
به حرمت پرده پاره ی آسمان
دوشیزه كاغذی برگه آزمایش را
خط بزن
این اتاق فروشی نیست.